دستپخت تیمور و شاپور
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۸۴۲۶۱
در اینکه خیزش و جوش و خروش تقریباً یکساله مردم ایران پایهها و تشکیلات مختلف رژیم پهلوی را لرزانده و داشت از جا در میآورد، شکی نبود. اما وقتی بازماندههای رژیم خودشان پیشنهاد انحلال ساواک را میدهند و دستآخرهم «بختیار» با هدف ماهی گرفتن از آب گلآلود، لایحه انحلال ساواک را به مجلس میبرد باید به ماجرا با شک و تردید نگاه کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هرچند اهالی تاریخنگاری بهدرستی معتقدند دلیل اصلی تشکیل ساواک در ۱۳۳۵ ، دلنگرانیهای آمریکا بابت نفوذ روسها و کمونیسم بود، اما این دلیل نمیشود رژیم پهلوی هم از تشکیل ساواک فقط همین هدف را دنبال کرده باشد. چه اینکه اگر قرار بود ایران و حکومتش سدی در مقابل نفوذ و رسوخ کمونیسم باشند باید در وهله نخست، تهدید مخالفان داخلی سلطنت را شناسایی و سرکوب میکردند تا در آینده بتوانند در شمال، دیوار محکمی پیش پای اردوگاه کمونیسم باشند و در جنوب هم نقش ژاندارم مقتدر منطقه را به عهده بگیرند. برای همین در ماده دوم قانون تشکیل ساواک که اسفند۱۳۳۵ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید، میخوانیم: «وظیفه ساواک کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین سلطنتی و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرایم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد است». یعنی از ۶ وظیفه تعیین شده در قانون، سه موردش مستقیم به برخورد با مخالفان سلطنت و خاندان سلطنتی اختصاص دارد. هم زمانی که «تیمور بختیار» به عنوان اولین رئیس این تشکیلات آن را پایهگذاری میکند و هم بعدها که ساواک توسعه یافته و به ۱۰ اداره کل تقسیم میشود، بخش ضداطلاعات و امنیت داخلی آن (اداره کل سوم) مهمترین و فعالترین بخشهاست و هرچه بگیر و ببند داخلی، شکنجه و حتی اعدامهای مخفیانه در تاریخچه ساواک دیده میشود به همین اداره برمیگردد. پس از اداره کل سوم، بخش ضدجاسوسی یا همان اداره کل هشتم است که در اصل قرار بوده ساواک به خاطر آن تشکیل شود. به هر حال تشکیلاتی که در ابتدا با سازوکار آمریکایی- اسرائیلی و کمی هم انگلیسی شکل میگیرد تا در ماجرای جنگ سرد میان آمریکا و شوروی، عصای دست اردوگاه غرب باشد، رفتهرفته فقط ابزار حفظ حکومت پهلوی دوم به هر قیمتی میشود. با توجه به این شواهد، سخت است بپذیریم بهمن سال۵۷، شاه، باقیماندههای سلطنت، شاپوربختیار و حتی آمریکاییها هدفشان انحلال قطعی و واقعی ساواک بوده است.
مثل قبل کارتان را بکنید
زمزمههای انحلال از مدتها پیش شنیده میشد. شاه اما تا زمان خارج شدنش از ایران با آن مخالفت کرده و حین سپردن نخست وزیری به شاپوربختیار پذیرفته بود که نقشه انحلال ساواک هم اجرا شود. بختیار روز چهارم بهمن۵۷ لایحه انحلال را تقدیم مجلس کرد تا همه چیز در ظاهر قانونی پیش برود. اما طی روزهای بعد اتفاقاتی افتاد که ثابت کرد ماجرا چیزی فراتر از یک انحلال قانونی است و حتی میتواند یک توطئه باشد. اتفاق اول نوارکاستی بود که معلوم نیست چطور ضبط و منتشر شده بود. این نوار حاوی سخنان شخص شاه در جلسه با فرماندهان نظامی بود که تأکید میکرد: «ساواک تعطیل، اما سازمان و تشکیلاتی قویتر تأسیس شود که به هیچکس رحم نکند... هر کس با مقام سلطنت مخالفت کرد از زن و مرد بگیرید و اعدام کنید... نفت و بنزین را به روی مردم ببندید تا مردم ناراحت و ناراضی باشند...». این نوار، راست یا دروغ و با اینکه همه مأموران اطلاعاتی و امنیتی برای بدست آوردن نسخههایی از آن بسیج شده بودند بهسرعت میان انقلابیون و مردم دست به دست شد و تبلیغات و مانور بختیار روی مسئله انحلال ساواک را خنثی کرد. اتفاقات بعدی هرچند آن روزها محرمانه ماند اما پس از انقلاب اسناد آنها رونمایی شد تا معلوم شود پشت پرده، خیلیها تلاش میکردند هر طور هست ساواک را مخفیانه و در قالب تشکیلات دیگر امنیتی سرپا نگه دارند. مثلاً روز ۱۰ بهمن بخشنامهای با امضای رئیس وقت ساواک سپهبد ناصر مقدم صادر میشود: «با آنکه همه کارمندان توجه دارند در شرایط فعلی ساواک نیاز بیشتری به فداکاری پرسنل دارد معهذا مشاهده میشود بعضی از آنان بر اثر جبن و ترس روحیه خدمتی را از دست داده... رؤسای مربوطه باید ظرف ۴۸ ساعت با بررسی وضع کارمندان خود چنانچه تشخیص میدهند کارمندان آمادگی خدمت نداشته یا حس فداکاری بعضی از آنها مورد تأیید نباشد یا بهره خدمتی کافی نداشته باشند تقاضای بازنشستگی یا بازخرید خدمت آنان را بنمایند یا آنها را معرفی نمایند تا مرکز رأساً اقدام نماید...».
۱۴بهمن هم سپهبد مقدم برای تقویت روحیه کارمندانش برای آنها سخنرانی میکند. در این مراسم اداره کل دوم پیشنهاد میکند عملیات بدنسازی، تمرین و بالا بردن آمادگی جسمانی و همچنین مسلح کردن همه کارمندان انجام شود که مقدم با درخواست موافقت میکند. اسناد بدست آمده از سایر ادارات کل ساواک و پیشنهادهایی که در اسناد مطرح شده نیز نشاندهنده این است در عمل انحلالی صورت نگرفته و کارکنان باید وظایف خودشان را مثل سابق انجام دهند. حتی سه روز پس از تصویب لایحه انحلال در مجلس، سپهبد مقدم به بانک سپه نامه زده، درخواست افتتاح حساب جدید بانکی با امضای یکی از صاحبان امضای حساب قبلی را کرده و برای پرداخت هزینههای ساواک هم درخواست برداشت مبلغ هزارو۵۰۰ میلیون ریال از حساب اول را میکند. مسئولان بانک سپه درخواست را برای شاپور بختیار میفرستند و او هم با آن موافقت میکند.
خبرنگار: مجید تربتزاده منبع: قدس آنلاین مجید تربتزاده
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: ساواک انحلال ساواک اداره کل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۸۴۲۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسناد ساواک دربارهی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه میگویند؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هرکدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی بهتازگی اسنادی را منتشر کرده که نشاندهندهی این نظارت است. در ادامه گزارش این مرکز و نیز اسناد پیوست آن را ملاحظه میکنید:
معصومه حائری یزدی روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد. محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتوگو میکردند.[۱]
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲)، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶.۶.۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶.۶.۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسایلش توسط بانویی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱.۷۸۶۹-۴۶.۶.۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم ۴۶.۷.۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵.۴.۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
پینوشت:
۱- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، علی دوانی، ص۳۱۳
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901345